مقاله حاضر، کنکاشی مقدماتی در برخی از زوایای پیدا و پنهان رسالت و وظایف روحانیت در عصر حاضر در جایگاه خواص، با تاکید بر «نظریه چند سطحی رهبری » و با مرور دسته بندی این وظایف از دیدگاه امام راحل قدس سره و رهبر معظم انقلاب دام ظله العالی می باشد.

در ابتدای بحث چند پرسش اساسی مطرح و بررسی می شود:

1. رسالت و ابعاد آن;

2. ویژگی های خواص و مفهوم و مصداق های بارز آن;

3. عصر حاضر و اهمیت آن;

4. ابعاد و عناصر تعیین کننده رسالت خواص.

رسالت چیست؟

رسالت یا ماموریت: مفهومی است که از دیرباز در فرهنگ اسلامی مطرح بوده است. در منابع اسلامی، رسالت ماموریتی است که از سوی خداوند تعالی، برای انبیا: تعیین شده است.

واژه رسالت حدود 604 بار در قرآن کریم آمده است که بیشترین مشتقات آن، رسول 116 مرتبه، رسوله 84 مرتبه، ارسلنا 58 مرتبه، و رسل 34 مرتبه تکرار شده است. در این آیات علاوه بر رسالت پیامبران، رسالت ها و ماموریت های دیگری که حق تعالی به خود و یا به فرشتگان نسبت می دهد، نیز آمده است.

در ادبیات نوین مدیریت و رهبری به ویژه در دهه های اخیر به رسالت رهبر و سازمان توجه ویژه شده است تا آن جا که برخی از محققان به تعریف سازمان های صاحب رسالت و دارای ایدئولوژی پرداخته اند. این محققان رسالت را مبتنی بر بصیرت می دانند و چنین تحلیل می کنند; که افراد و سازمان هایی که دارای بصیرت و آرمان های بلندی هستند، خود رسالت را تبیین کرده و تحقق عینی آن ها را دنبال می کنند.

افراد و یا سازمان هایی که خود را دارای رسالت می دانند، با افرادی که تسلیم شرایط هستند، بسیار متفاوتند. اینان به دلیل داشتن بصیرت به خویشتن و محیط اطراف، خود را متعهد می بینند تا با تغییر و تکامل خود و محیط اطراف هر روز پویاتر و رشد یافته تر باشند.

در صورتی که این بصیرت در پیوند با جهان بینی الهی اسلام و به ویژه مکتب تشیع باشد، رسالت دار بودن افراد یا سازمان به مراتب قوی تر و الهام بخش ایشان در فرایند رهبری و تغییر محیط خواهد بود. تاریخ نمونه هایی از این رهبران بصیر شیعی را در خاطر دارد و در اوج آن امام خمینی قدس سره است.

ابعاد رسالت افراد بنا بر گستره جهان بینی و بصیرت ایشان متفاوت است. بنابراین تبیین این ابعاد پس از روشن شدن پرسش های بعدی امکان پذیر خواهد بود.

خواص چه کسانی هستند؟

بنا بر نظر برخی محققان این موضوع از ابتدای قرن بیستم در «جامعه شناسی » مطرح بوده است. (باتامور در کتاب نخبگان و جامعه) و بسیاری تلاش کرده اند -تا در تبیین سهم و نقش طبقات اجتماعی در جامعه و حکومت- این پرسش دیرینه را پاسخ دهند که نخبگان واقعی جامعه چه کسانی هستند و چگونه نقش های خود را ایفا می کنند. علاوه بر این طرح مساله مردم سالاری و دمکراسی، در مغرب زمین تبیین موضوع را به مراتب دشوارتر کرده است. صاحب نظران در جمع این دو مقوله در نظر و عمل، با معضلات شدیدی روبرو شده اند.

نخبه سالاری یا توده سالاری، در عین حال که مبتنی بر جهان بینی خاصی است، نتایج و پی آمدهای متفاوتی را هم پدید آورده است. در این میان برخی از صاحب نظرانی که بر «بصیرت » انسان ها تکیه کرده اند، معتقدند که با پرورش و توسعه «بصیرت » در بین آحاد مردم، می توان در عصر ارتباطات به نوعی به این مناقشه دیرپا لجام زد و آن را به گونه مثبتی مهار و کنترل کرد. این اندیشمندان طرفدار «رهبری نوین » که کانون رهبری را «بصیرت » می دانند، بر این باورند که اگر به مردم سالاری در رهبری تکیه و با آموزش رهبری تا پایین ترین سطح سازمان ها، به گسترش و تعمیق بصیرت انسان ها همت شود، می توان تا حد زیادی محدود بودن دایره «نخبه گرایی » را از میان برداشت و با بهره گیری از ابزارهای توسعه، همه انسان ها را در رهبری سهیم کرده و مشارکت داد.

چنین رویکردی علاوه بر آن که می تواند به این تضاد مستمر پایان دهد، می تواند تا حد زیادی به حل بحران رهبری در جهان و نیز به بسیاری از کشمکش های سیاسی میان نخبگان و توده ها خاتمه بخشد و در عین حال مانع بروز انقلاب های خشن و خونین در جوامع بشری شود.

به تعبیر برخی از صاحب نظران رهبری، رهبران تحول آفرینی که تکیه بر پیروان دارند و بصیرت و تلاششان بر این است تا پیروان را از سطح پیروی به سطح رهبری برسانند، خود به پاداش بزرگی نایل می شوند که همانا رهبری معنوی است.

شیوه برتر رهبری در اسلام

در این شیوه از رهبری، رهبر در قلب و میان دایره امت و توده ها قرار دارد و خود را قطره ای از دریای جامعه می داند. افراد و پیروان نیز رهبر را از خود و در میان خود می یابند و این احساس واقعی را لمس می کنند که رهبر، خود را و دایره وجودی قدرت خود را - از هر حیث- از همه افراد پیرو و وابسته به وی، محدودتر کرده است. و از تمتعات رهبری کمترین بهره را می برد. در عین حال شعاع وجودی وی به میزان بصیرت و توان شعاع الهام بخش او قابل گسترش و تسری است.

الگوی رهبری دایره وار در مقابل الگوهای پلکانی و هرمی است و نقطه مقابل یافته های رهبری در غرب است و از سیره نبوی صلی الله علیه و آله به دست می آید. روش نشستن حضرت در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله به گونه ای بوده است که تازه واردین از شناخت حضرت و تمییز وی از پیروان و اصحاب عاجز می ماندند; زیرا مجلس آنان دایره وار بود و بالا و پایین نداشت.

چنین رویکردی به خواص و محدود نکردن خویشتن در ادبیات جامعه شناسی و علوم سیاسی رایج و سنتی در باب نخبگان، ذهن را از زاویه علمی، پذیرای دیدگاه حضرت امام قدس سره و مقام معظم رهبری در باب خواص خواهد نمود در غیر این صورت آن را معارض با نظریه های سنتی، نخبه سالاری خواهیم دید و بدیهی است که تحلیل آن در قالب آن نظریه ها، ناممکن و یا بسیار دشوار خواهد بود.

نگاهی کوتاه به برخی از دیدگاه های نوین نخبه گرایی در رهبری آشکار می سازد که، دیگران نیز به این نکته رسیده اند که نمی توان هم ادعای «مردم سالاری و دمکراسی » داشت و هم همه قدرت های جامعه را در اختیار «نخبگان قدرت مدار» گذارد. پس چاره ای جز رویکردی نو باقی نمی ماند.

از این رو، اهمیت طرح موضوع «خواص بودن همه امت اسلامی » از سوی حضرت آیة الله خامنه ای در طول سالیان گذشته، روشن تر می شود. در این شیوه، از مشارکت فعال پیروان، در رهبری جامعه استفاده می شود و برای تحقق این گونه از رهبری باید همه تلاش ها برای بصیرتر شدن اعضای جامعه به کار بسته شود. در این صورت اشکالات بی اساسی که این روزها بر اصل خدشه ناپذیر و فطری ولایت فقیه از سوی برخی عناصر مطرح می شود. هم دفع خواهد شد. حضرت امام خمینی قدس سره با طرح نظری و عملی «رهبری خدمتگزار» و با بیان این عبارات که:

اگر به من خدمتگزار بگویید بهتر از آن است که رهبر بگویید.

با معرفی کودکانی چون شهید محمدحسین فهمیده دوازده ساله به عنوان رهبر، سال ها پیش با طرح شکل نوینی از رهبری، زمینه سازی های لازم برای حل دشواری های راه پر پیچ و خم انقلاب تا پیروزی نهایی را فراهم کردند.

ولی فقیه و ولی امر مسلمین با هیچ ندیدن خود و تعمیم عنوان خویشتن به کم سن و سال ترین افراد جامعه و زنان و کارگران، با فروتنی تمام نه تنها موجب تضعیف جایگاه رهبری و ولایت نمی شود، بلکه بر عکس موجبات تقویت آن را هم پدید می آورد، و زمینه ساز بصیرت بخشی به پیروان است تا آنان هم، خود را در قله رفیع ولایت بیابند و بتوانند از آن افق به تفکر و ارایه راه حل های گوناگون برای حل مسایل و مشکلات کشور و جهان بپردازند.

دیدگاه امام در نقش زمان و شرایط زمانی در تعیین رسالت خواص عصر حاضر چگونه زمانی است؟

شناخت عصر حاضر و شرایط زمانی و مکانی در حسن انجام وظیفه خواص بسیار مؤثر است.

پیرامون زمان و اهمیت آن سخن های بسیار گفته شده است و بزرگان اندیشه و عمل هر یک بیاناتی داشته اند. حضرت امام خمینی قدس سره در این باب می فرمایند:

زمان ها خودشان هیچ مزیتی ندارند بعضی بر بعضی، زمان یک موجود ساری متحرک است و متعین و هیچ فرقی ما بین قطعه ای با قطعه دیگر نیست. شرافت زمان ها، یا نحوست زمان ها به واسطه قضایای است که در آن ها واقع می شود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثه ای است که در آن زمان واقع می شود باید عرض کنم که روز بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سرتاسر دهر «من الاول الی الابد» روزی شریف تر از آن نیست. برای این که حادثه ای بزرگ تر از این حادثه اتفاق نیفتاده است.

در بیان دیگری در باب عظمت شب قدر و توصیف علت آن چنین فرموده اند:

و اما وقت وحی، لیلة القدر است که اعظم لیالی و خیر من الف شهر و نورانی ترین ازمنه و فی الحقیقه وقت وصول ولی مطلق و رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله است.

در قرآن کریم نیز به زمان اهمیت داده شده است و حتی به آن قسم یاد شده است.

(سخرلکم اللیل والنهار)

(والعصر)

در مدیریت هم گرایشی خاص با نام «مدیریت زمان » مطرح است.

از این موضوع که بگذریم، در اهمیت دوران معاصر و به ویژه قرن بیست ویکم و کمی دورتر قرن پانزدهم هجری، آثار بسیاری منتشر شده است که در آن ها به ابعاد و ویژگی های قرن آینده و اهمیت دوچندان آن پرداخته اند. به طور مثال می توان از آثار «آلوین تافلر»، «همینینتون »، «بنیس »، «تی نوس » و «نیوتن » و «برنامه های حیات طیبه » یاد کرد. در این بخش از مقاله به رهیافت امام خمینی قدس سره از دوران معاصر در آثارشان و با تاثیرات برخی از عوامل مهم در همیت بخشیدن بر عصر حاضر نگاه شده است.

انقلاب اسلامی و پیروزی آن، نقش تحول آفرینی در دوران حاضر و آینده داشته و خواهد داشت از این رو دوران معاصر از چند زاویه بررسی شده است.

نقش ملت ایران در اهمیت بخشیدن به دوران معاصر از دیدگاه امام قدس سره

با تحول روحی و معنوی ای که با نفخه مسیحایی روح خدا در ملت ایران ایجاد شد، این کشور در شرایطی قرار گرفت که امام در فرصت های متعددی به این مهم اشاره فرمودند که:

«امروز ایران وضع الهی دارد».

و یا در وصیت نامه خود می فرمایند:

من با جرات مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی صلوات الله و سلامه علیهما می باشد.

امام قدس سره در یکی دیگر از بیاناتشان علت دست یابی ملت ایران به این عظمت و بزرگی را بیان می فرمایند:

ملت ایران امروز برای همین معنا که اسلام را زنده کند و احکام اسلام را زنده کند قیام کرده است. و قیامی کرده است که در تاریخ اسلام در ایران سابقه ندارد.

رسالتی که ملت ایران پرچم دار آن شده است، آن را در زمره برترین خواص طرفدار حق در عصر حاضر قرار می دهد و جایگاه او را در تاریخ می نمایاند.

اهمیت زمان حاضر در تعیین رسالت خواص از دیدگاه امام قدس سره

از دیدگاه امام قدس سره دوران معاصر از چند جهت اهمیت ویژه ای دارد یکی از این جهات بسیج همه امکانات دشمن برای براندازی اسلام است، ایشان در وصیت نامه آورده اند:

در این زمان که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته اند و از هر راه ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می کنند... .

جهت دیگر اهمیت دوران معاصر، انقلاب عظیمی است که در جهان اتفاق افتاده است:

امروز که تمام بوق های تبلیغاتی بر ضد اسلام و ایران است، بدین خاطر است که ایران را به سازش و تسلیم بکشند. انقلاب ما عظیم است و متکی به هیچ قدرتی نیست... باید مردم توجه کنند که کاری بزرگ انجام داده اند و دشمن هم برای شکست آن ها از هیچ کوششی دریغ نمی کند مردم باید محکم و استوار برای آزادی و استقلال بایستند.

بنابراین، تلاش دو چندان برای حفظ و بقای جمهوری اسلامی، اولین رسالتی است که در دوران معاصر احساس می شود. علاوه بر آن باید، نوع حرکت این ملت که دشمن را برای نابودی انقلاب به تلاش وادار کرده است، در بستر این شرایط تبیین و تحلیل شود.

نقش ملت ها در زمان حاضر

الگویی که ملت ایران فرا راه ملت ها قرار داده است، مورد توجه بسیاری از ملل مستضعف جهان قرار گرفته است. در دیدگاه امام قدس سره، دوران معاصر، بستر مناسب برای تداوم این راه از سوی دیگر ملت ها را پدید آورده است و امام قدس سره در پیام به زائران بیت الله الحرام می فرمایند:

امروز زمانی است که ملت ها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان را از خود باختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملت ها است و آنان هادی هدایت کنندگان تاکنون اند.

بنابراین می توان چنین استنباط کرد که در دوران معاصر، نقش ها به کلی دگرگون شده است و به دلایل متعددی مانند گستردگی اطلاعات و فراگیر شدن دانش از یک طرف، و مهم تر از آن عدم وابستگی ملت ها به وضع موجود، که ملت ها را دارای نقش رهبری کرده است و این همان رسالتی است که با توسعه بصیرت و تعمیق آن تا پایین ترین مرتبه آحاد انسان ها، امکان پذیر خواهد شد.

حضرت امام قدس سره در بیان دیگری از ملت، با عنوان قهرمانان یاد می کنند و در عین حال نقش روشنفکران را هم در نجات این قهرمانان به طور مشروط بیان می فرمایند:

روشنفکران متعهد مسؤول! بیایید تفرقه و تشتت را کنار بگذارید و به مردم فکر کنید و برای نجات این قهرمانان شهید داده، خود را از شر ایسم و ایست شرق و غرب نجاب دهید، روی پای خود بایستید و از تکیه بر اجانب بپرهیزید.

دعوت از روشنفکران پیش از آن که برای تامین منافع مردم و ملت ها مفید باشد، برای خود آنان سودمند است، زیرا این حرکت، همه گیر شده است. و ملت ها دیگر منتظر شروع آنان نمی شوند و جنبش خود را آغاز کرده اند، چنان که امام قدس سره فرموده اند:

ما امروز روزنه های صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده، در حال گسترش است و امید بخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک تر می نماید. گویا جهان مهیا می شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.

ملت ایران سرمشق نهضت ها

شروع شدن این حرکت، به دلیل تاثیرپذیری ملت ها از انقلاب اسلامی و رهبری آن و ملت مجاهد ایران بوده است، ملت ها راه آینده خود را در این میان یافته اند، امام راحل قدس سره در این باره فرموده اند:

بحمدالله امروز قدرت ایران و قدرت اسلام در ایران به طوری که توجه همه ملت های ضعیف را به خودش معطوف کرده است و اسلام صادر شد در سرتاسر دنیا. از این سیاه های عزیزی که در آمریکا هستند و تا آفریقا و تا شوروی و همه جا نور اسلام تابیده است و توجه مردم به اسلام شده است و منظور ما از صدور انقلاب همین بود و تحقق پیدا کرد و ان شاءالله اسلام در همه جا غلبه بر کفر پیدا خواهد کرد.

این بیانات در زمانی ایراد شده است که هنوز ابرقدرت شرق، ترک تازی می کند و هنوز نهضت سیاهان آمریکا، ظهور نکرده است، بنابراین با توجه به بارقه های امیدهای نوین، اهمیت عصر حاضر و رسالت خواص در آن برای تداوم این حرکت دو چندان می شود.

بیدارسازی ملت ها درباره خطر جهانخواران

این رسالت حائز اهمیت دیگری نیز است و آن توجه به خطری است که ابر قدرت ها با ابزارها و فن آوری های تخریبی خویش; بشریت را تهدید می کنند. امام این خطر را چنین گوشزد می کنند:

توده های مردم و نویسندگان و گویندگان فکر بکنند و مردم را آگاه بکنند به این خطری که تمام بشریت را تهدید می کند، آگاه بکنند همه توده های دنیا را که این خطر بزرگ در پیش است و اگر این ابرقدرت ها در این حالی که هستند و مشغول تهیه سلاح های بزرگ اتمی و غیر آن هستند به همین حال باقی باشند، دنیا ممکن است که به خرابی بکشد و عمده ضررش به ملت ها برسد.

جریان «رهبری پروری » و «پرورش خواص » برای همه جهان بشریت از میان «توده های مردم » با یک رویکرد جمعی در بیان بالا هم مشاهده می شود; نگاه اول امام به توده های مردمی است که به جمع خواص دارای بصیرت پیوسته اند و رسالت آگاه کردن دیگران را به موضوعات مهم جهانی از جمله خطرات ناشی از سلاح های اتمی دارند، حضرت امام قدس سره در فراز دیگری این رسالت را چنین تبیین فرموده اند:

مشکلی که امروز دنیا را تهدید می کند، مشکل این دو ابرقدرت است. این دو ابرقدرت که تمام دنیا را در زیر بال خود نگه داشته اند و از آن ها استفاده می کنند... مشکل دنیای امروز این ها هستند. مشکل های دیگر منطقه ای است. و این مشکل را باید ملت ها و اشخاص متفکر در همه دنیا و توده های مردم دنیا، دنبال این بروند که این مشکل را رفع کنند. اگر آن ها بنشینند که دولت های آن ها این مشکل را رفع کنند، نخواهند کرد. دولت ها نه همچو قدرت و عرضه ای دارند و هواهای نفسانی هم که خودشان دارند، مانع از این می شود که با این دو ابرقدرت مخالفت کنند.

اهمیت این موضوع در این زمان را حضرت امام قدس سره طی سال ها مجاهده و مبارزه با ابرقدرت ها و وابستگان به آن ها برای همگان روشن کرده اند و خود ایشان بارها در عمل و گفتار خود با این جهانخواران برخورد کرده اند، و در طول همه آن سال ها، تلاش کردند که با انواع رفتارهای شفاهی و عملی، ملت ها را درباره این مهم روشن بینی بخشند:

دنیا امروز گرفتار جهانخواران و غارتگرانی است که کشورها را به آتش می کشند و غارت می کنند و نیز گرفتار وابستگان آنان است که منافع ملت ها و کشورهای خود را فدای منافع ابرقدرت ها می کنند و همچنین گرفتار سازمان های دست نشانده قدرت های بزرگ به ویژه آمریکا است که با اسم بی محتوای شورای امنیت و عفو بین الملل و حقوق بشر و از این قبیل مفاهیم بی محتوا که به قدرت های بزرگ خدمت می کنند و در حقیقت مجری احکام و مقاصد آنان و مامور محکوم نمودن مستضعفان و مظلومان جهان به نفع قدرت های بزرگ جهانخوار هستند، می باشند.

این حرکت دارای فرایندی همانند حرکت حضرت موسی علیه السلام در مقابل فرعون است. حضرت امام قدس سره این تکلیف را تا نهایت وسع و توان خویش دنبال فرموده اند، ایشان در جمع سفرا و کارداران و نمایندگان کشورهای خارجی چنین می فرمایند:

قدرت های بزرگ باید طرز تفکرشان را عوض کنند، باید بدانند که دنیا عوض شده است... دنیا نمی پذیرد که یک اقلیت تمام کشورها را ببلعد، باید این ها درکارهای خودشان تجدید نظر کنند.

این برخورد بصیرت عمیقی را در پیروان امام قدس سره و رهبر ایجاد می کند که نه تنها نباید از موضع ضعف و انفعال با ابرقدرت ها برخورد کنند بلکه باید بسیار فعال و از موضع قوت برای آنان تکلیف تعیین کنند. علاوه بر این در تمام این عبارات اهمیت دوران معاصر را از اندیشه و عمل ایشان استنباط می کنیم.

تلاش امام راحل قدس سره همواره این بوده است که همه انسان ها را در هر گوشه جهان، به حرکت و قیام علیه ظلم و ایجاد حکومت الهی و اسلامی وادار سازد و آنان را به اهمیت زمانی که در آن زیست می کنند آگاه سازد، در یکی از بیاناتشان باز اهمیت موضوع را در قالب یک پرسش مقدر و پاسخ آن طرح می فرماید:

امروز چطور می توانیم ساکت و بیکار بنشینیم و ببینیم عده ای خائن و وام خوار و عامل بیگانه به کمک اجانب و به زور سرنیزه ثروت و دست رنج صدها میلیون مسلمان را تصاحب کرده اند و نمی گذارند از حداقل نعمت ها استفاده کنند. وظیفه علمای اسلام و همه مسلمانان است که به این وضع ظالمانه خاتمه بدهند و در این راه که راه سعادت صدها میلیون انسان است، حکومت های ظالم را سرنگون کنند و حکومت اسلامی تشکیل دهند.

این رسالت بزرگی است که بر عهده همه مسلمانان بصیر نهاده شده است و حال که ملت مسلمان ایران از این نعمت بزرگ بهره مند شده است باید پرچمدار این حرکت در جهان باشد. مسلمانان در هیچ حالی و در هیچ مکانی نمی توانند به قیام علیه باطل نپردازند، حداقل این رسالت، فریاد «برائت از مشرکان » است از این رو امام قدس سره می فرمایند:

فریاد برائت از مشرکان مخصوص به زمان خاص نیست. این دستور است و جاوید. در صورتی که مشرکان حجاز منقرض شده اند. و قیام ناس مختص به زمانی نیست و دستور هر زمان و مکان است.

این حرکت هر چند که در کشورهای اسلامی بخصوص، با موانع بی شماری روبرو است اما مهم آن است که شروع شده است. شروع این حرکت کفرشکن با آگاهی و بصیرت انسان ها می باشد، امام در این باره می فرمایند:

نقطه روشنی که در این اواخر عمر برای من امیدبخش است همین آگاهی و بیداری نسل جوان و نهضت روشنفکران است که با سرعت در حال رشد است و با خواست خداوند متعال به نتیجه قطعی که قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی است، خواهد رسید. شما جوانان پاکدل موظف هستید با هر وسیله ممکنه ملت را هرچه بیشتر آگاه کنید. و از نیرنگ های گوناگون دستگاه پرده بردارید و اسلام عدالت پرور را به دنیا معرفی کنید.

روحانیت پرچمدار و رکن اساسی مبارزه و استقامت

اگر ما به عمق این رسالت در چرخه عصر حاضر توجه کنیم مهمترین رکن استقامت توده ها را در این جنگ نابرابر، حوزه های علمیه و فقها و علما و خطبای مورد علاقه مردم، می یابیم، اگر نهضت از سرچشمه های نور بی بهره ور شود، نه تنها نمی تواند اسلام عدالت پرور را به دنیا معرفی کند بلکه پایان کار به فساد جبران ناپذیری منتهی خواهد شد. امام قدس سره این نکته بسیار مهم راء;ق این چنین گوشزد می کند:

همه می دانیم که اگر خدای نخواسته حوزه ها از عهده تربیت فقها و علما و خطبای موجه و مورد علاقه مردم برنیاید و حوزه ها به طور هرج و مرج و بدون برنامه صحیح و ضابطه اسلامی عقلایی اداره نشوند، باید همه منتظر فاجعه شکست جمهوری اسلامی و اسلام بزرگ باشیم و اگر اکنون با همت همگان از سرچشمه فساد جلوگیری نشود، فردا و فرداها دیر است و باشد که به جایی برسد که از قدرت همه خارج شود.

رسالت رهبری تربیتی نسل های معاصر و آینده در دست خواص است و اینان در ادامه راه انبیا و رهبران الهی به گسترش و تعمیق فرهنگ دینی و رساندن انسان ها به مقام امامت متقین می پردازند. و تربیت یافتگان حوزه های علمیه و معلمان و استادان دانشگاه ها از خواص هستند. حضرت امام قدس سره می فرمایند:

همیشه اکثر افراد، افراد نادر هستند که وارد می شوند و یک کشور را یا ترقی می دهند و یا تنزل می دهند... باید خیلی توجه داشته باشید که شما هم یک مردم عادی نیستید. شماها معلم نسلی هستید که در آتیه مقدرات کشور به آن نسل سپرده می شود. شما امانتدار یک همچو نسلی هستید و تربیت شما و تعلیم شما باید همراه هم باشد. فقط این هم وظیفه نیست برای معلم علوم دینی، این وظیفه است برای تمام معلمین، در هر رشته ای هستند و تمام اساتید دانشگاه در هر رشته ای هستند... شما باید این عده ای که در دست شما است تعلیم کنید و اهمیت تربیت را از تعلیم بیشتر بدانید.

تربیت نسل ها مهمترین وظیفه خواص

بنابراین روشن می شود که یکی از رسالت های مهم خواص در عصر حاضر تربیت نسل آینده است، تربیت نسلی امیدوار به آینده، توانا و مستقل در برابر شرق و غرب و متکی به خویشتن، امام این مهم را این چنین گوشزد می فرمایند:

امید درخودتان ایجاد کنید... نویسنده های ما بهترین خدمت شان امروز این است که این ملت ما که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمی خواهد تحت نظام شرق و غرب باشد، امید به آن ها بدهند که می توانید تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشید... باید این ملت را امیدوار کرد و باید مطمئن کرد ملت را.

ما الآن در قدم اول هستیم و باید کوشش کنیم. همه ما کوشش کنیم. همه ملت کوشش کنند، هرکس در هر جا هست کوشش کند و کوشش اش این باشد که ما باید وابسته نباشیم. اینک به مرحله حساسی از دوران انقلاب اسلامی خود رسیده ایم، دوران سازندگی دورانی که باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و ستمدیده ایران بهره مند شوند. دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنید، دورانی که همه باید دست به دست هم بدهیم تا ریشه فقر و استضعاف را برکنیم.

دشمن در همان روزها مانع از آن شد که این رسالت آن گونه که مطلوب امام و امت بود، به انجام رسد و با محاصره اقتصادی تلاش کرد بحران جدیدی را برای انقلاب اسلامی و انقلابیون پدید آورد اما امام قدس سره با برخورد فعال با این تهدید دشمن، آن را یک فرصت گران بها برای ملت تبدیل کرد:

مهم این است که امروز همه چیز را به روی ما بسته اند و این خود نعمتی برای ما بوده است. وقتی همه درها بسته شد و فکرها باز شد، می بینید که فعالیت ما آغاز شد و همه جا کانون فعالیت است.

این بیان در بردارنده یکی دیگر از رسالت های خواص در دوران معاصر است، رسالت تفکر و رسالت فعالیت و به تفکر واداشتن دیگر افراد ملت. قرآن کریم نیز اشارتی بر این امر دارد:

(قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموالله مثنی و فرادی ثم تتفکروا...)

رهبری خواص

تاکنون با بررسی اهمیت دوران معاصر به برخی از رسالت های خواص پرداختیم. اینک مروری بر سطوح رهبری می کنیم تا بتوان رسالت خواص را از این زاویه نیز بررسی کرد.

سطوح رهبری عبارتند از: سطح رهبری خویشتن، سطح رهبری حواریون، سطح رهبری گروه، سطح رهبری سازمان و سرانجام سطح رهبری اجتماع و جوامع بشری و... خواص در هر سطوح رهبری که قرار گیرند، انتظارات آن سطح را هم باید از ایشان توقع داشت اینک هر یک از این سطوح را اجمالا بررسی می کنیم.

گذری بر دیدگاه امام در رهبری خویشتن

بسیاری از صاحب نظران رهبری نوین، معتقدند توانایی رهبری از سطح فردی آغاز می شود و شعاع آن از این نقطه محوری، توسعه می یابد، بنابراین به میزانی که فرد توانایی و تسلط به کارگیری توانایی های خود را در سه سطح مهارت های ادراکی و رفتاری و تخصصی داشته باشد، امکان تسلط و نفوذ او بر دیگران بیشتر می شود.

هر چه عمق رهبری خویشتن زیادتر می شود، گستره رهبری بر دیگران افزایش می یابد. تسلط بر خویشتن و به تعبیر صاحب نظران مدیریت «مدیریت خویشتن » رمز موفقیت در رهبری دیگران است.

روان شناسان برای تسلط بر خویشتن و افزایش توان مندی های فردی و پیروزی در صحنه اجتماع، رویکردهای مختلفی را عرضه کرده اند.

آن چه آنان تحت این عنوان مطرح کرده اند، متاثر از ادبیات روانشاسی شرق چون هندوستان و چین و... می باشد. طیف گسترده ای از کسانی که برای زندگی و وجود خود ارزش قایل هستند خود را تحت پوشش چنین برنامه هایی قرارداده اند. شاهد این مدعا، گسترش بسیار وسیع مراکز آموزش و تربیت افراد موفق و پیشگام و... در کشورهای اروپایی و آمریکایی می باشد.

این رویکرد می تواند از دو عامل اصلی سرچشمه گیرد.

الف) اعتقاد به خوشبختی در توفیق مادی و ثروت;

ب) خستگی از جهان بینی تک مادی نگر و متضاد فطرت خداجوی آدمی.

موج عظیم حرکت معنوی و ضد نژادپرستی سیاه پوستان و حتی سفیدپوستان در آمریکا و در دیگر کشورها دال بر این مطلب است، نگرانی های شدیدی هم که برخی از صاحب نظران رهبری در آمریکا از وضعیت موجود و آینده جهان ابراز کرده انداین رویکرد را تقویت می کند.

اینک که آخرالزمان فرا رسیده است قدرت تعقل و تفکر و موجبات بصیرت انسان ها افزایش یافته است. این همان وعده ای است که انبیا: داده اند، امام خمینی قدس سره در یکی از بیانات خود می فرمایند:

امروز تمام خوبی ها که در دنیا هست و تمام آثار خیر، اثر دعوت انبیا است. یعنی مردمی که دعوت انبیا را قبول کردند، آثار خیر گذاشتند و یک دسته هم که اعوجاج داشتند و آثار خیر گذاشتند باز هم این ها از آثار انبیا است. برای این که آثار انبیا اسباب این شد تا آن ها از خوف ملت ها یک همچو کارهایی را انجام دهند و خودشان را به این راه بزنند و وارد شوند که مقاصدشان را پیش ببرند.

گرچه بر اثر دعوت انبیا، بشر به این حد از تکامل رسیده است و در آخرالزمان عمق ادراک انسان ها افزایش یافته است اما تا رسیدن به آن قلل رفیع تکامل «رهبری خویشتن » راهی بس دراز در پیش دارند. امام قدس سره اشارتی به این امر دارند:

همین آیاتی که در روایات ما وارد شده است که برای متعمقین آخرالزمان وارد شده است مثل سوره توحید و شش آیه از سوره حدید، گمان ندارم که واقعیت اش برای بشر تا الآن و تا بعدها آن طوری که باید باشد کشف شود البته مسایل در این باب خیلی گفته شده است. تحقیقات ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسایل است... متعمقین آخرالزمان هم به اندازه ادراک شان بهتر از دیگران فهمیده اند و الاحد قرآن آن است که «انمایعرف القرآن من خوطب به...» یعنی خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله.

در دیدگاه اسلام رهبری خویشتن چیزی جز جهاد اکبر نیست، البته جهاد اکبر حد اعلای آن است.

در قاموس ادبیات و فرهنگ مغرب زمین تنها شمه ای از این نسیم عطرآگین وزیدن گرفته است و می رود که شامه خردگرایان زمینی، با استشمام بوی خوش و دل انگیز رایحه روح گرایان معنوی آسمانی، آمادگی های لازم را بیابند تا در زمره خواص طرفدار اهل حق قرار گیرند.

فوری ترین رسالت خواص در عصر حاضر

بررسی ها نشان می دهد که رهبر معظم انقلاب طی مباحث خویش پیرامون خواص و عوام، اولین و فوری ترین و ضروری ترین رسالت خواص در این عصر را جهاد اکبر و به تعبیر این مقاله، رهبری خویشتن می دانند. محققان رهبری، رهبری خویشتن را مقدمه ای برای رهبری بصیر می شمارند زیرا تا انسان به نفس و توانایی ها و قابلیت های خود بصیرت نداشته باشد و بصیرت لازم برای آینده فردی خود تمهید نکرده باشد، نمی تواند رهبری بصیر برای دیگران باشد و بصیرت بخش پیروان شود. در غیر این صورت این همان نوع رهبری است که در ادبیات رهبری نوین به عنوان «رهبری سوداگر» از آن یاد شده است، رهبری که در جهت منافع خود گام برمی دارد و سرانجام هم از گردونه رهبری به گونه ای ناشایست افول و سقوط می کند.

بررسی یکی از آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیة الله خامنه ای دام ظله العالی نشان می دهد که در سطح رهبری خویشتن برای این که انسان در زمره خواص -اهل حق- قرار گیرد، باید درباره چهل موضوع شناخت جامعی داشته باشد. این محورها در ذیل موضوع رسالت خواص تبیین و تنظیم شده اند. اگر انسان بتواند در یک فرایند منظم و از پیش تعیین شده این شناخت ها را کسب و بصیرت پیدا کند، به نظر می رسد زمینه های اولیه برای خواص شدن و اکتساب بصیرت عمیق در وی پدید آمده است. در سطح رهبری فردی، فرد خود باید در جستجوی خواص شدن باشد.

البته در سطح های دیگر رهبری این رسالت ها تعالی و تکامل و توسعه بیشتری می یابد.

شناخت، نخستین گام در فرآیند تغییر و زمینه ساز تغییر نگرش و بینش انسان است و این شناخت از راه برقراری ارتباط با مبدا وحی و تدبر در قرآن کریم به دست می آید. کسانی که موفق به خواص بودن نشده اند، ریشه آن را باید در عدم تدبر در قرآن کریم بیابند. امام قدس سره در یکی از بیانات خود به این نکته اشاره فرموده اند:

تاسف است برای انسان ها که نمی خواهند بدانند در راه دانستن نیافتاده اند در راه معرفت کتاب خدا قدم بر نداشته اند، ارتباط با مبدا وحی برقرار نکرده اند که از مبدا وحی تفسیر شود برایشان. این ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواص که بوده اند.

متربیانی که خواهان رسیدن به آن حقایق متعالیه هستند، راهی جز این ندارند که دست در دست ره رفتگان، راهی این طریق شوند. ره رفتگان و خواص واقعی کسانی جز اهل بیت عصمت و طهارت: و عالمان حقیقی پیرو ایشان نمی باشند که به رهبری خویشتن و جهاداکبر در سطح لایتناهی دست یافته اند. سطحی که افراد عادی توانایی سیر در آن سطح را ندارند.

در اینجا از ادامه این بحث پردامنه خودداری کرده و به دیگر سطوح رهبری می پردازیم.

امام و رهبری خواص رهبر

خواص یا حواریون رهبر، کسانی هستند که به لحاظ اعتقاد و ایمانی، از همه افراد به رهبر نزدیک ترند. این افراد با رهبر ارتباط متقابلی دارند و در عین این که شدیدا تحت تاثیر و نفوذ رهبر قرار دارند، بر رهبر تاثیر گذار هم هستند. افرادی که بیشترین شناخت و بیشترین ایمان و در نتیجه بیشترین فداکاری را به رهبری دارند. این افراد با رهبر به یکپارچگی عقیدتی رسیده اند. آنان و رهبر در اعتقادات مشترک خود فنا شده اند و هر دو حاضرند همه چیز خود را در پای این رسالت فدا کنند. آنان رابطه پدر فرزندی دارند. بیان امام خطاب به انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور این رابطه را روشن تر می کند.

اکنون که می بینم شما فرزندان عزیز، شاهراه اساسی را یافته بر پایه وحدت اسلامی به هم پیوسته اید و نور تابناک قرآن مجید... بر قلب های شما تابیده است، به خود نوید می دهم که به خواست خدای بزرگ آتیه درخشان زندگی نزدیکی در انتظار ملل مظلوم است.

در سال های آغاز نهضت و پس از پانزده خرداد 1342، حضرت امام قدس سره یاران کمی داشت. در این دوران رهبری با رویکردهای تربیتی و تعلیمی خود، به تربیت خواص می پردازد و سعی بر آن دارد تا این دایره رهبری هر روز گسترده تر شود.

این خواص بودند که با فهم صحیح رسالت هایی که بر دوش آن ها قرار داشت در طول نهضت یار وفادار و جان برکف رهبری و مدافع رسالت های عقیدتی و محقق کننده آن بودند. آنان به عنوان نمایندگان ویژه رهبری در سراسر میهن اسلامی و یا در حوزه مدنی خویش، ایفای رسالت می کردند و به عنوان چهره های تابناکی که نور ولایت از آن ها ساطع می شود، در جامعه حضور یافته و می یابند.

این خواص که تحت رهبری و تربیت مستقیم رهبر قرار دارند پس از طی مراحل تکاملی لازم، خود عهده دار ربیت خواص دیگری هستند که شایستگی های لازم برای رهبری در سطح فراگیرتری را دارا می باشند. افرادی که در نفوس خود تغییر داده اند و می توانند دیگران را هم متحول کنند:

... تغییر در یک ملتی و یک قومی حاصل بشود، این منشا یک تغییرات تکوینی، تغییرات جهانی، تغییرات موسمی می شود. شما ملاحظه کردید این پیشرفتی که ملت ایران کرد مرهون آن تغییری بود، تحولی بود که پیدا شد.

آرمان نهایی رهبر، ایجاد تغییرات جهانی است. اما تحقق این آرمان نیازمند ابزارها و روش هایی است امام قدس سره با بهره گیری از شیوه تربیت خواص در کلیه سطوح جامعه جهانی در جست وجوی تحقق این هدف بوده است در این فرایند، حلقه رهبری و خواص پروری توسعه می یابد. گام سوم، توسعه و پرورش خواص در سطح رهبری گروه است.

رهبری گروهی خواص

رهبری خواص در گروه، حلقه واسطه رهبری حواریون و رهبری سازمانی است و شباهت های زیادی با آن دو دارد.

اساس رهبری گروهی، شایستگی های فردی است که در ارتباطات میان اعضا گروه از سوی فرد بروز کرده و او را به طور طبیعی- به ویژه در گروه های غیر رسمی- برای تصدی رهبری گروه رشد داده است. تشکیل و رشد گروه ها، در آن مرحله ای از فرایند رهبری است که روابط فردی و تعاملی رهبر و حواریون، مشکلات و مسایل رهبری را حل نمی کند. در این مقطع تعداد پیروان بیشتر شده و علاقه مندی برای ارتباط با رهبر افزایش یافته است. از سویی دیگر عمق رسالت های رهبری بیشتر شده است و چه بسا گستردگی و حجم این ارتباطها مانع ایفای رسالت های رهبر باشد در این جا است که با وجود حواریون رهبر، در هر نقطه ای که لازم باشد، گروه های خواص شکل می گیرند.

گروه های سازمان یافته تحت تربیت خواص، بصیرت می یابند و به رسالت های خویش آگاه می شوند و برای دست یابی به کمال والاتر، تلاش می کنند، در عین حال با ارتباط با نماینده رهبر، احساس می کنند که با شخص رهبر ارتباط دارند.

با اوج گیری نهضت و فراگیر شدن آن این حرکت گسترش می یابد و در ابتدا در قالب سازمان ها و نهادهای نوین و غیر رسمی و با تکامل پیروزی انقلاب در قالب نهادهای رسمی در شکل رهبری سازمانی تجلی پیدا می کند. خواص و حواریون و رهبران گروهی دیروز، اینک رسالت تشکیل و راه اندازی سازمان های بزرگی را که پیش از این وجود نداشته اند، بردوش خود احساس می کنند و از طرف رهبر این رسالت ها به آن ها محول می شود.

رهبری سازمانی خواص در انقلاب

آن چه در این بخش از این مقاله با توجه به موضوع، به آن توجه شده است; «تبیین رسالت های خواص در عصر حاضر در سازمان » می باشد. در سطح سازمان، رسالت رهبران و خواص بسیار فراگیرتر از سطوح گذشته است و البته آن گروه از خواص می توانند در این سطح رسالت رهبری را بردوش گیرند که فرایندهای سه سطحی رهبری در گذشته را طی کرده باشند در غیر این صورت چنین رهبری در سطح سازمان فاقد کارآمدی و اثر بخشی لازم خواهد بود.

در این سطح خواص رسالت تغییر -ایجاد تحول و تکامل و رشد در سازمان- را برعهده دارند. این تغییر مثبت دارای فرایندی دوازده مرحله ای است. که عبارتند از:

چشم انداز، قهرمان تغییر، ماهیت تغییر، بصیرت یکپارچه مدیریت، تغییر فلسفه سازمان، مراحل تغییر، قانون بصیرت مدیریت گذار، تیم کاری، تغییر رفتار، تخصص و منابع و سرانجام خطاها و خطرات.

محور اساسی این فرایند همانا قهرمان تغییر در سازمان است که به عنوان خواص از وی یاد می کنیم. زیرا این قهرمان تغییر است که می تواند در قالب چنین فرایندی سازمان را متحول و متکامل سازد. و یا مانع از سقوط و از هم پاشیدگی آن شود. او با چشم اندازی روشن به آینده سازان، بصیرت یک پارچه ای از گذشته، حال و آینده سازمان دارد و هم اوست که می تواند روشن نماید که آیا تغییر و وضعیت کنونی سازمان باید از نوع تکاملی باشد یا تحولی و آیا فلسفه وجودی سازمان باید تغییر یابد؟

رسالت رهبر در حفظ و تداوم نیرو و مشارکت پیروان در فرایند تغییربرای ایجاد تغییر در سازمان قبل از تغییر در عمل و اعضا باید در اندیشه ها و افکار و آرمان های اعضا و سازمان تغییر دهد. ایجاد، فهم، پذیرش و رفتار براساس بصیرت مراحلی است که رهبری آن را پی می گیرد.

رسالت رهبری سازمان این است که با تکیه بر انرژی و تعهد خویشتن و اعضای سازمان این فرایند را محقق سازد. و در هر جا که نیاز به اشتعال بیشتر شعله انرژی و تعهد افراد می باشد، آن را شعله ورتر سازد.

گفتار زیر نمونه ای از این بصیرت سازی و حفظ نشاط و آمادگی در کلام رهبر انقلاب است:

بنده که بیشتر سنگینی بارم این است که نگاه کنم ببینم کجا این شعله جهاد دارد فروکش می کند، به کمک پروردگار نگذارم. کجا دارد اشتباه کاری می شود جلویش را بگیرم. مسؤولیت اصلی این حقیر، این چیزها است.

گذراندن مراحل بصیرت در سازمان در هر مرحله ای به میزان خاصی از انرژی و مشارکت و تعهد کارکنان نیاز دارد. تا بتوان بر مبنای آن بصیرت سازمان را رشد داد. گرچه بیشترین نیاز به انرژی و مشارکت تعهد اعضا در گام سوم یعنی استنباط و فهم بصیرت می باشد. در صورتی که شناخت و استنباط کافی و فهم صحیح به موضوع ایجاد شد و رهبر سازمان موفق به هم ادراکی پیروان خود شد، پذیرش بصیرت و رفتار براساس آن کار آسانی خواهد بود.

روش تحقق بصیرت و ایفای رسالت خواص در سازمان

بر مبنای مطالعات انجام شده، عینی شدن رسالت تغییر و تحول و بازسازی سازمان و اعضای آن، نیازمند روش های مناسبی است که بدون به کارگیری آن، بهره وری بهینه از تلاش های رهبر و قهرمان تغییر آفرینی و اعضای پیروان، دشواری های فراوانی را به همراه خواهد داشت.

یکی از سبک هایی که در «مدیریت تغییر» عرضه شده است سبکی است که ویلسون -1994- در این راستا ارایه کرده است. در این سبک در مرحله ناشناخته سازمان به رهبر نیاز دارد، در مرحله نامطمئن به مدیر و در مرحله ای که «بصیرت » کاملا تفهیم می شود و اعضای سازمان آن را در قالب رفتارهای سازمانی خود محقق می سازند، رسالت رهبری برعهده جمع گذارده می شود.

خواص و رهبران سازمانی در جایگاه قهرمانان تغییر، بنا به موقعیت سازمان اعم از این که در چه شرایطی قرار داشته باشند، نقش ها و رسالت های مختلفی را ایفا می کنند این نقش ها به طور کامل عبارتند از:

1) در صورتی که سازمان سالم باشد و در حال حیات، نقش تثبیت کننده دارند;

2) در صورتی که سازمان سالم باشد و در حال رشد، نقش ایجاد کننده و سازنده دارند;

3) در صورتی که سازمان بیمار باشد و هم چنان به حیات خود ادامه دهد باید نقش نجات بخش داشته باشد;

4) در صورتی که سازمان بیمار باشد و هم چنان به رشد خود ادامه دهد باید نقش از میان بردارنده سازمان را برعهده گیرند.

رسالت خواص در رهبری سیاسی جامعه

رهبرانی که رسالت های سازمانی خود را به درستی ایفا می کنند، زمینه های لازم برای حضور خود در عرصه رهبری سیاسی اجتماعی را هم فراهم می آورند، بسیاری از رهبران سیاسی و رؤسای جمهوری کشورها پس از تلاش در عرصه های سازمانی ارتقا رهبری پیدا کرده اند.

رهبری سیاسی و اجتماعی، در عین حال که تداوم فرایند رهبری در گذشته است، نیازمند دانش و بصیرت و آگاهی و مسؤولیت پذیری و شجاعت خاصی است. آن چه را که امروز فقدان یا بحران رهبری می نامند، عدم پاسخ مناسب به همین نیاز است. یکی از صاحب نظران در این راستا می گوید:

امروزه بحران رهبری عبارت از کم هوشی یا بی مسؤولیتی بسیاری از مردان و زنانی است که اینک قدرت مدارند، البته رهبری به ندرت به این نیاز همه جانبه پرداخته است.

به راستی چگونه باید رهبران اثربخش ارزیابی شوند؟ این پاسخ را ایفای رسالت های رهبری می دهد، هنگامی که رهبران سیاسی در سطح اجتماعی به رسالت هایی که جامعه بر دوش آن ها نهاده است به درستی عمل کنند ارزشیابی مثبتی از آنان به دست می آید. اثربخشی رهبران از طریق:

تغییر اجتماعی واقعی هدف مدار، ارضای نیازها و انتظارات انسان ها سنجیده شود.

این عنوان محور، رهبری تحول آفرین است: رهبری تحول آفرین یعنی:

«رهبری نیرومند و پیچیده ای که نیاز موجود یا ناخواسته بالفعل پیروان را شناسایی کرده و از آن بهره برداری می کند، اما فراسوی این اقدام، رهبری تحول آفرین در جست وجوی انگیزه های بالقوه در پیروان و به دنبال ارضای نیازهای عالی تر است و شخصیت کامل پیرو را به کار می گیرد. نتیجه رهبری تحول آفرین، ارتباط انگیزشی و ارتقاء دوجانبه است به گونه ای که پیروان را به رهبران مبدل می سازد، چه بسا رهبران را هم به عناصر معنوی (اخلاقی) متحول کند».

تحول آفرینی و تغییر، تا در بصیرت انسان پدید نیاید، در رفتارهای انسان شکل نمی گیرد. رسالت خواص به تحول آفرینی محدود نمی شود بلکه آنان باید تلاش کنند تا به سطح رهبری معنوی دست یابند. منظور از رهبری معنوی چیست؟

رهبری معنوی، صرفا موعظه کردن نیست یا صرفا دعوت به پرهیزکاری نمی باشد یا صرفا پافشاری بر همنوایی اجتماعی نیست، رهبری معنوی از خواست ها و نیازهای اساسی، آرزوها و امیدها و ارزش های پیروان سرچشمه می گیرد و همیشه به آن برمی گردد.

رهبری معنوی برای خواص رسالت بوده و دارای اهمیت است زیرا:

اولا) رهبران و رهروان نه تنها از باب قدرت بلکه از جهت نیازهای دوجانبه آرزوها و ارزش ها هم با هم ارتباط دارند.

ثانیا) پیروان تحت تاثیر رهبران از دانش مناسبی درباره رهبران جایگزین و برنامه ها و ظرفیت انتخاب از میان مجموعه جایگزین ها برخوردارند.

ثالثا) رهبران به خاطر تعهداتشان احساس مسؤولیت می کنند. در صورتی که آنان انواع خاصی از تغییرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را متعهد می شوند. این طور فرض می کنند که رهبری در صدد تحقق آن تغییرات می باشد.

با تصویری که از نقش رهبری سیاسی اجتماعی خواص ترسیم شد، تا حدودی می توان به عظمت رسالت رهبران و خواصی که در این سطح از رهبری قرار می گیرند، پی برد.

در جامعه ما، علاوه بر مسؤولین درجه یک کشور، می توان مصداق بارز این نوع رهبران را علما، ائمه جمعه و جماعات دانست. اگر به بیانات حضرت امام قدس سره و مقام معظم رهبری دام ظله مراجعه شود، می توان رسالت های بسیاری را علاوه بر آن چه که در بخش های قبلی این مقاله مطرح شد، برای خواص و روحانیت و علمای معظم یافت.

منبع: سایت حوزه

(0) نظر ارسال شده در:
X